پشت پرچین

پشت پرچین

گاهی حتی یک آدمِ بیسواد ادبی مثل من هم دلش میخواهد بنویسد یک چیزهایی را...
چیزهایی که گاهی در ذهن انگشت های آدم گیر میکند...
شاید فقط همین
شاید هم نه...

کفشدوزک کوچولو

دسته بندی

شکوه تخت جمشید اشک شد از چشم من افتاد...*

پنجشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۳، ۰۳:۲۶ ب.ظ

یک جاهایی هست در آن احساس راحتی و امنیت میکنی، حتی بیشتر از زمانی که در خانه و حریم خودت هستی. هر قدر هم در شلوغی این جاها گم بشوی یا در وسعت آن شمال و جنوبت را گم بکنی باز هم احساس امنیت داری... 



- آخ که در ماه خدا ۱۰ روز مهمان تو بودن چه صفایی دارد...

* شکوه تخت جمشید اشک شد از چشم من افتاد
   از آن وقـتـی کـه خـاک پاـی سلــطان خـراســانـم

   - سیّدحیدرضا برقعی  

اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقی النّقی و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکَ.

  • ۹۳/۰۵/۰۲
  • کفشدوزک کوچولو

نظرات  (۰)

هنوز کسی حرفی نزده.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">